فلسفه تعلیم و تربیت
روح الله کریمی
چکیده
هدف از این مقاله نقدی فلسفی بر تفسیر نصیرالدین طوسی از کسب عادت ارسطویی به عنوان برجستهترین وجه تربیت اخلاقی در اخلاق نیکوماخوس است. از آنجایی که در بسیاری موارد مفسران ارسطو، تفسیر سنتی امثال خواجه نصیرالدین طوسی را تفسیر مکانیکی نام نهادهاند، ابتدا تلاش میشود تفسیر مکانیکی به تفصیل تبیین شود. نگارنده در ابتدا با بررسی نقدهای ...
بیشتر
هدف از این مقاله نقدی فلسفی بر تفسیر نصیرالدین طوسی از کسب عادت ارسطویی به عنوان برجستهترین وجه تربیت اخلاقی در اخلاق نیکوماخوس است. از آنجایی که در بسیاری موارد مفسران ارسطو، تفسیر سنتی امثال خواجه نصیرالدین طوسی را تفسیر مکانیکی نام نهادهاند، ابتدا تلاش میشود تفسیر مکانیکی به تفصیل تبیین شود. نگارنده در ابتدا با بررسی نقدهای درونی و بیرونی تلاش دارد نشان دهد که تفسیر مکانیکی مبتنی بر مبانی رفتارگرایی است که انتساب چنین تفسیری نه تنها به ارسطو، بلکه به مفسران سنتی او مانند خواجه نصیر نیز ممکن نیست. در مقابل، ویژگی مهم تفسیر نصیرالدین در اخلاق ناصری، واسطه بودن اراده و تقویت آن دانسته شده است، به طوری که سایر اجزای نظام تربیتی وی مانند تنبیه و تشویق، ریاضت، الگودهی و ... را میتوان از لوازم آن دانست. البته نباید گمان کرد که تبیین مبتنی بر اراده مطابق اخلاق نیکوماخوس است. لااقل دو نقد اصلی بر تفسیر نصیرالدین وارد است. اول آنکه چون اراده حیثیت التفاتی دارد و نیز اعمال فضیلتمندانه را نمیتوان از موقعیتهای خاص جدا کرد، تقویت ارادهی محض امکان تحقق ندارد. دوم آنکه فرونسیس که در اخلاق نیکوماخوس حائز اهمیت فراوان است و از نظر ارسطو فضیلت بدون آن ممکن نیست، در اخلاق ناصری به اندازهی کافی مورد التفات قرار نمیگیرد، تا به طور کلی سهم عقل و تربیت عقلانی در تربیت اخلاقی از منظر نصیرالدین کمتر از میزانی باشد که مورد تأکید ارسطو بوده است. در پایان تلاش میشود نشان داده شود که تفسیر خواجه نصیر در جدایی حاد قوای نفس، که متأثر از جدایی عالم ماده از عالم مثل در فلسفه نوافلاطونی است، ریشه دارد و مورد تأیید ارسطو نیست.
فلسفه تعلیم و تربیت
نرگس سجادیه؛ سمیه سورانی
چکیده
آدمی با امید بستن به تربیت، میتواند به فراتر رفتن از محدودیتهای موجود، رهایی از بندها و فتح قلههای سعادت، بیندیشد. در این میان، بحث از چندوچون و روش تربیت، در میان اندیشمندان از رونق ویژهای برخوردار بوده است. یکی از روشهای مطرح در تربیت که مخالفان و موافقان پابرجایی داشته است، روش تربیتی "عادت" است. در آثار افلاطون و ارسطو به ...
بیشتر
آدمی با امید بستن به تربیت، میتواند به فراتر رفتن از محدودیتهای موجود، رهایی از بندها و فتح قلههای سعادت، بیندیشد. در این میان، بحث از چندوچون و روش تربیت، در میان اندیشمندان از رونق ویژهای برخوردار بوده است. یکی از روشهای مطرح در تربیت که مخالفان و موافقان پابرجایی داشته است، روش تربیتی "عادت" است. در آثار افلاطون و ارسطو به عنوان متقدمین عرصهی تربیت، از این روش بهوضوح سخن رفته است. هدف پژوهش حاضر این است که برخی از ابعاد ناسفته از این روش را روشن نماید و ناگفتههایی از آن را در زمینه مفهوم عادت، عرصههای بهکارگیری عادت، ملاحظات سنی و نقش مربی و متربی تبیین کند. روش مورداستفاده در این پژوهش، رویکرد تحلیلی در دو صورت تحلیل زبان فنی-رسمی و تحلیل تطبیقی است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که افلاطون و ارسطو، عادت را به عنوان یک شیوهی تربیتی پذیرفتهاند اما در مفهوم آنها از عادت تفاوتهایی نهفته است. افلاطون، عادت را از افق جنبههای اخلاقی و معنوی موردمطالعه قرار میدهد و جنبههای مثبت و منفی آن را در نظر میگیرد. ارسطو، توجیه نسبتاً وسیعتری برای عادت از لحاظ فلسفی نموده است و به جنبههای عملی آن توجه کرده است. بنابراین، ارسطو برای عادت، جایگاه ویژه با نقش مثبت قائل است درحالیکه افلاطون، به نقش ایجابی و سلبی آن توجه کرده است و به نتایج عملی عادت اهمیت میدهد.