طاهره رجبی؛ محسن فرمهینی فراهانی؛ مهدی سبحانی نژاد
چکیده
هدف پژوهش حاضر، نگاه تطبیقی به موقعیت مداری در تعلیم و تربیت است که از منظر جان دیویی و مبانی نظری سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش ایران مورد بررسی و مطالعه تطبیقی قرار گرفته است. از میان روشهای مطالعه تطبیقی روش جرج بردی که شامل چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه است استفاده شده است. منبع اولیه گردآوری اطلاعات تألیفات ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، نگاه تطبیقی به موقعیت مداری در تعلیم و تربیت است که از منظر جان دیویی و مبانی نظری سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش ایران مورد بررسی و مطالعه تطبیقی قرار گرفته است. از میان روشهای مطالعه تطبیقی روش جرج بردی که شامل چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه است استفاده شده است. منبع اولیه گردآوری اطلاعات تألیفات جان دیویی و مبانی نظری سند تحول بنیادین است و منابع ثانویه که به تبیین و بررسی این موضوع پرداخته شده است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است؛ پیشایندهای فلسفی موقعیت محوری در تعلیم و تربیت بر مبنای دیدگاه جان دیوئی مبتنی بر طرد هر گونه مبنا و قاعده از پیش تعیین شده است، موقعیت دلالت بر امر کلی و فراگیر دارد که از جنس درک شهودی است و قابل تبیین استدلالی نیست اما موقعیت در مبانی نظری سند تحول، تابع معیار است و در فرایند و نتایج مبتنی بر قواعد از پیش تعیین شده نیست و در واقع یک بینش وحدت گرا و توحیدی را در فرایندی متکثر مبتنی بر موقعیت، برای تعلیم و تربیت ترسیم میکند، همچنین پیوستگی و چرخش بین مراحل موقعیت پذیری، موقعیت یابی و موقعیت سازی وجود دارد. نکاتی که به عنوان نقطه مشترک در دیدگاه دیویی و مبانی نظری سند تحول واجد بررسی هستند عبارتند از طرد هرگونه پیش فرض و قواعد پیش بینی شده، همچنین توجه به نگاه کل گرایانه در مفهوم موقعیت است اما آنچه به عنوان نقطه تمایز و تفاوت میتوان به آن اشاره کرد مبانی نظری سند تحول بیشتر رویکرد فراموقعیتی و وحدتگرا و توحیدی دارد همچنین موقعیت در مبانی تابع معیار است اما دیدگاه جان دیویی فاقد نگاه فرا موقعیتی است و در رویکرد تجربه گرایی محصور شده است.
فاطمه اردو؛ الهه عرب زاده
چکیده
فرهنگ سازمانی مهمترین عنصری است که در هویت یک سازمان و در نهایت یک ملت تأثیرگذار است. در واقع هرچند جامعه از ابعاد دیگر قدرتمند باشد ولی بدون فرهنگ قوی و شایسته، هویت مناسب ندارد. در واقع افراد یک جامعه از فرهنگ تأثیر می پذیرند که عمیقترین سطح فرهنگ سازمانی انگاره افراد است. پژوهش پیشرو در تلاش است تا با شناسایی و موشکافی انگارهها ...
بیشتر
فرهنگ سازمانی مهمترین عنصری است که در هویت یک سازمان و در نهایت یک ملت تأثیرگذار است. در واقع هرچند جامعه از ابعاد دیگر قدرتمند باشد ولی بدون فرهنگ قوی و شایسته، هویت مناسب ندارد. در واقع افراد یک جامعه از فرهنگ تأثیر می پذیرند که عمیقترین سطح فرهنگ سازمانی انگاره افراد است. پژوهش پیشرو در تلاش است تا با شناسایی و موشکافی انگارهها در نظام تعلیم و تربیت دانشگاهی و تطبیق آن با آیاتی از قرآن کریم امکان نفوذ در فرهنگ سازمانی دانشگاههای کشور را فراهم سازد تا در نهایت بتوان شایستهمحوری را در آن سازمانها رقم زد. این مطالعه با تکیه بر پارادایم تفسیری به صورت کاربردی به انجام رسیده است و روش آن کیفی داده بنیاد، از نوع نوخاسته میباشد که با مصاحبه بدون ساختار با ۳۵ نفر از اعضای هیئتعلمی تمام وقت در دانشگاههای دولتی کشور به روش هدفمند و انطباق با کلام وحیانی (آیات و روایات) صورت گرفته است. الگوی کلی مورد تأیید است که میتواند در قالب بخشنامه و آییننامه، راهکاری برای همۀ دانشگاههای جویای فرهنگ سازمانی شایسته مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گیرد.
مهران کریمی فیروزجایی؛ حکیمه السادات شریف زاده؛ زینب کرمخانی
چکیده
تربیت فرهنگی در آمادهسازی و توانمندی افراد برای دستیابی به اهداف فرهنگی و حرفهای و شخصی و کسب هنجارهای اجتماعی بسیار مؤثر است و از طرفی رسانههای ارتباط جمعی و خصوصاً اینترنت و فضای مجازی تأثیر بسزایی در این روند دارد.هدف این پژوهش شناسایی مؤلفههای تربیت فرهنگی و رابطه آن با رسانههای ارتباط جمعی با تأکید بر فضای مجازی است. ...
بیشتر
تربیت فرهنگی در آمادهسازی و توانمندی افراد برای دستیابی به اهداف فرهنگی و حرفهای و شخصی و کسب هنجارهای اجتماعی بسیار مؤثر است و از طرفی رسانههای ارتباط جمعی و خصوصاً اینترنت و فضای مجازی تأثیر بسزایی در این روند دارد.هدف این پژوهش شناسایی مؤلفههای تربیت فرهنگی و رابطه آن با رسانههای ارتباط جمعی با تأکید بر فضای مجازی است. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی (کیفی – کمی) میباشد. روش پژوهش در بخش کیفی روش مطالعه موردی و جامعه آماری در این بخش شامل کارشناسان آموزشی، فرهنگی و تربیتی اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران در سال تحصیلی 1401-1400 است. روش نمونهگیری در بخش کیفی بهصورت هدفمند از نوع گلوله برفی بوده است که بر مبنای اشباع نظری تعداد نمونه در این بخش به ۱۰ نفر رسید. جامعه آماری در بخش کمی؛ شامل کلیه معلمان شهرستان بابلسر میباشد که افراد نمونه به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و تجزیه و تحلیل دادهها بر اساس کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت. همچنین ابزار گرداوری دادهها در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته است و تجزیه و تحلیل دادهها در بخش کمی با استفاده از نرمافزار SPSS و AMOS انجام شد. یافتهها در بخش کیفی حاکی از آن است که در بخش کدگذاری باز ۳۵ مقوله فرعی و بخش کدگذاری محوری ۱۲ مقوله فرعی و در بخش کدگذاری انتخابی پنج مقوله اصلی با عنوان علم طلبی، تفکر مستقل، تفکر انتقادی، هویت ایرانی – اسلامی و رسانه جمعی به حول پدیده اصلی که تربیت فرهنگی است، استخراج گردید. در بخش کمی یافتهها نشان داد که مؤلفههای تربیت فرهنگی که عبارتاند از چهار عامل اصلی علم جویی، تفکر مستقل، تفکر انتقادی و هویت ایرانی-اسلامی با رسانههای ارتباط جمعی دارای برازش معنیدار بوده و میتوان گفت بین این مؤلفهها با دلالتهای تربیتی آن نسبت به رسانههای ارتباط جمعی ارتباط وجود دارد. بر اساس این دادهها میتوان نتیجه گرفت که تربیت فرهنگی فرصتهای بدیع برای کسب نتایج مطلوب در زمینه نیل به غایات آموزش و پرورش فراهم میکند.
ثریا رودی علی آبادی؛ محمد اکبری؛ محسن آیتی
چکیده
جهان همواره در حال تغییر است و برای هماهنگی با این تغییرات باید یادگیرنده مادامالعمر بود و تمایل طبیعی برای یادگیری بهمنظور تطبیق با تغییرات و غنیسازی مهارتها داشت. یادگیری مادامالعمر با عوامل بسیاری مرتبط است. هدف این مطالعه بررسی عوامل مؤثر در یادگیری مادامالعمر در محیطهای آموزشی است. روش پژوهش حاضر، مرور نظاممند ...
بیشتر
جهان همواره در حال تغییر است و برای هماهنگی با این تغییرات باید یادگیرنده مادامالعمر بود و تمایل طبیعی برای یادگیری بهمنظور تطبیق با تغییرات و غنیسازی مهارتها داشت. یادگیری مادامالعمر با عوامل بسیاری مرتبط است. هدف این مطالعه بررسی عوامل مؤثر در یادگیری مادامالعمر در محیطهای آموزشی است. روش پژوهش حاضر، مرور نظاممند یکپارچه و روش تحلیل یافتهها، تحلیل محتوا کیفی و مبتنی بر تحلیل- استنتاجی بود. برای دستیابی به هدف مطالعه، مرور منظم و گستردة پیشینه پژوهشی انجام شد. بدین منظور پایگاههای اطلاعاتی SID، Magiran، Noormags، Eric، Sage، Science Direct و Scholar Google جستجو شد. پس از خارج کردن مقالات نامتناسب باهدف پژوهش، مرور کامل روی 27 مقاله باقیمانده انجام شد. در مرحله بعد دادههای گردآوریشده مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از مرور منظم پیشینه پژوهشی به استخراج 4 عامل کلی منجر شد. یافتهها نشان داد عاملیت فردی، آموزشی، محیطی_فرهنگی و خانوادگی در یادگیری مادامالعمر نقش دارند. یافتههای این پژوهش میتواند راهکارهای مناسبی پیش روی متولیان تعلیم و تربیت قرار دهد.
محمد حسین گنجی
چکیده
تعلیم وتربیت ارتباط وثیقی با تصورما از«علم» دارد ودانشی که دیدگاه ما رادربارۀ علم تنقیح می کند«فلسفه علم» است. مکاتب فلسفه علم را ازدیدی کلان می توان به دودستۀ عمدۀ استقراگراونااستقراگراتقسیم کرد.فایرابند که متعلق به نحلۀ نااستقراگرادرفلسفۀعلم است وتولیدعلم رامحصول خلاقیت شخصی می داند،برخلاف عقلانیت انتقادی پوپرارزیابی ...
بیشتر
تعلیم وتربیت ارتباط وثیقی با تصورما از«علم» دارد ودانشی که دیدگاه ما رادربارۀ علم تنقیح می کند«فلسفه علم» است. مکاتب فلسفه علم را ازدیدی کلان می توان به دودستۀ عمدۀ استقراگراونااستقراگراتقسیم کرد.فایرابند که متعلق به نحلۀ نااستقراگرادرفلسفۀعلم است وتولیدعلم رامحصول خلاقیت شخصی می داند،برخلاف عقلانیت انتقادی پوپرارزیابی نظریه هارانیزتابع روش های منطقی ـ تجربی نمی داندو«روش معین»برای علم راانکارمی کند. فایرابندجامعه ای آرمانی را دنبال می کند که درآن افراد،نه باتلقین وتکراروتبلیغ نظریه ها،بلکه با آزادی مطلق ازروش،وباتفکری نقادانه واستدلالی،مدعایی راقبول یا رد می کنند.وی نظام آموزشی موجودکه «علم»رابه عنوان یگانه راه وصول به حقیقت ودستیابی به سعادت،آموزش وتبلیغ وتلقین می کند،سخت موردانتقاد قرار می دهدومعتقداست علم حق حیات را از سنت های دیگر سلب کرده است.هدف پژوهش حاضربررسی پیشنهادهای اودربارۀ تعلیم وتربیت ونقدوتحلیل آنهااست.روش پژوهش تحلیلی-فلسفی است ونشان می دهدکه سخنان فایرابند گرچه به لحاظ منطقی خالی ازقوت نیست،امااوهیچ مکانیسمی برای عملیاتی شدن آن ایده هاارایه نکرده است. نتیجه پژوهش آنست که تازمانی که روش هایی عملی برای آن ایده هاارایه شود-اگراساساچنین چیزی عملی باشد-مهم ترین عامل درتحقق ایده آموزش نقادانه،وبطور کلی تربیت«انسان رشید»که فایرابند به تبعیت ازمیل دنبال می کند،دانش،خلقیات وشخصیت معلمان / اساتید است ونقش اساتید آموزش عالی دراین زمینه بسیارمهم تر از معلمان در آموزش پیش دانشگاهی است.آرمان های فایرابند از جنس فضایل اخلاقی اند وفضایل اخلاقی ،در کنار تکیه بر علم،از جنس عمل اند و«مصاحبت» با استادی صاحب فضیلت در این میان شاید مهم ترین نقش را درپیدایش آن به عهده داشته باشد. کلید واژه: فایرابند، تعلیم وتربیت، علم، آنارشیسم معرفتی
فلسفه تعلیم و تربیت
محمد حسن میرزامحمدی
چکیده
تحقیق حاضر باهدف بررسی تطبیقیمبحث وجود از دیدگاه فارابی و هایدگر، و استنتاج دلالتهای آن در تعلیم و تربیت بهانجام رسیده است. برای رسیدن به هدف فوق، چهار سؤال پژوهشی به این شرح صورتبندی شده است: الف)نوآوریهای فارابی در مبحث وجوددر فلسفه اسلامی چه میباشند؟ ب) نوآوریهای هایدگر در مبحث وجود، در فلسفه غرب چهمیباشند؟ ج)وجوه اشتراک ...
بیشتر
تحقیق حاضر باهدف بررسی تطبیقیمبحث وجود از دیدگاه فارابی و هایدگر، و استنتاج دلالتهای آن در تعلیم و تربیت بهانجام رسیده است. برای رسیدن به هدف فوق، چهار سؤال پژوهشی به این شرح صورتبندی شده است: الف)نوآوریهای فارابی در مبحث وجوددر فلسفه اسلامی چه میباشند؟ ب) نوآوریهای هایدگر در مبحث وجود، در فلسفه غرب چهمیباشند؟ ج)وجوه اشتراک و افتراق وجودشناسی از دیدگاه فارابی و هایدگر چه میباشند؟ د)دلالتهایتربیتی وجود شناسی از دیدگاه فارابی و هایدگر چه میباشند؟ روشهای مورداستفاده درتحقیق حاضر شامل روش توصیفی – تحلیلی (تحلیل تطبیقی)، و استنتاجی میباشد. یافتههای تحقیق نشان میدهد کهوجه اشتراک اصلی فارابی و هایدگر، در مبحث وجودشناسی بازگشت به «وجود» بهجایموجود در فلسفه میباشد. البته برای فارابی، وجود سلسله مراتبی و ارزشمدار میباشد.همچنین تعلیم و تربیت برای هر دو فیلسوف، راه رسیدن به وجود است. البته برایفارابی، وجود درنهایت، وجود واجب (باریتعالی) میباشد درحالیکه هایدگر به وجودخود اهمیت میدهد.
حسین اسکندری
چکیده
مقاله حاضر که از بُعد روششناسی تحقیق، تحلیلی، از منظرِ هدف، نظری، و از نظرِ نوع، کیفی بهشمار میرود، به دنبال تحلیل و طبقهبندی دیدگاهها و رویکردهای فلسفی و تربیتی در قبال استفاده از فناوریهای نوین در حوزه تعلیم و تربیت است. در این زمینه دو سؤال اساسی مطرح این است: آیا فناوری یک پدیده ارزشی است یا غیرارزشی؟ و دوم اینکه، در ...
بیشتر
مقاله حاضر که از بُعد روششناسی تحقیق، تحلیلی، از منظرِ هدف، نظری، و از نظرِ نوع، کیفی بهشمار میرود، به دنبال تحلیل و طبقهبندی دیدگاهها و رویکردهای فلسفی و تربیتی در قبال استفاده از فناوریهای نوین در حوزه تعلیم و تربیت است. در این زمینه دو سؤال اساسی مطرح این است: آیا فناوری یک پدیده ارزشی است یا غیرارزشی؟ و دوم اینکه، در بهکارگیری فناوری کدامیک از سه عامل عمده زیر نقش تعیینکننده را به عهده دارند: کاربر، عوامل اجتماعی، و یا عوامل فناورانه؟ بسته به دیدگاههای مختلف فلسفی و تربیتی، پاسخهای متفاوتی برای این دو سؤال ارائه می شود. مقاله حاضر ضمن طبقهبندی پاسخهای مطرح شده، درصدد روشن کردن موضع نظام آموزش و پرورش کشور در این زمینه است؛ لذا سؤالهای زیر را پیگیری میکند: پاسخ نظام آموزش و پرورش ایران به دو سؤال فوق چیست؟ تأکید بر استفاده "هوشمندانه از فناوری" در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، بر چه برداشتی از فناوری استوار است؟ تحلیل محتوای سند تحول، و همچنین تجربه چند دهه گذشته حاکی از آن است که نظام آموزش و پرورش در مقام نظر و عمل، از رویکرد ابزارگرایی پیروی کرده است که با نقدهای جدی مواجه است. در انتها ضمن هشدار نسبت به پیامدهای نامطلوب پیروی از دیدگاهها ابزارگرایی، پیشنهاد شده است که فناوری بهطور همه جانبه مورد بررسی و تأمل قرار گیرد و از دیدگاههای ترکیبی و جامعنگر پیروی شود.
مجتبی پورکریمی هاوشکی؛ حجت حسنی؛ مراد یاری دهنوی
دوره 21، شماره 2 ، آذر 1393، ، صفحه 5-22
چکیده
هدف این پژوهش چیستی و چگونگی تربیت هنری از منظر رویکرد تلفیقی رئالیسم انتقادی روی باسکار میباشد. در این زمینه دو سؤال مورد بررسی قرار گرفته است: 1- رویکرد تلفیقی به هنر چیست؟ 2- تربیت هنری از منظر تلفیقی چگونه قابل تحقق میباشد؟ پاسخگویی به سؤالات فوق با به کارگیری روش تحلیلی- استنتاجی بوده است. بر اساس پژوهش انجام گرفته نتایج به ...
بیشتر
هدف این پژوهش چیستی و چگونگی تربیت هنری از منظر رویکرد تلفیقی رئالیسم انتقادی روی باسکار میباشد. در این زمینه دو سؤال مورد بررسی قرار گرفته است: 1- رویکرد تلفیقی به هنر چیست؟ 2- تربیت هنری از منظر تلفیقی چگونه قابل تحقق میباشد؟ پاسخگویی به سؤالات فوق با به کارگیری روش تحلیلی- استنتاجی بوده است. بر اساس پژوهش انجام گرفته نتایج به این شرح میباشند: در رابطه با سؤال یک پژوهش، رویکرد تلفیقی به هنر بر اساس دیدگاه باسکار به معنای به کارگیری توأمان رشتهای و میان رشتهای میباشد؛ یعنی وجود درس هنر با اهداف، اصول و قواعد (بعد رشتهای)، همراه با کارکردهایی که دلالت بر ارتباط هنر با سایر دروس و رشتهها و ابعاد مختلف زندگی (بعد میان رشتهای) داشته باشد؛ لذا درس هنر باید به آموزش خصایص ذاتی هنر و قواعد خلق اثر هنری و آموزش کارکردهای فردی، اخلاقی، دینی، اجتماعی هنر توجه داشته باشد. در رابطه با سؤال دوم، نتایج این پژوهش نشان دهندهی آن است که ضروری است مؤلفههای اصلی تعلیم و تربیت از جمله معلم، دانشآموز، محتوا و شیوههای ارزشیابی متناسب با اقتضاء رویکرد تلفیقی مورد بازنگری قرار گیرند. معلم باید آشنا به فلسفهی هنر، قواعد خلق اثر هنری و کارکردهای هنر باشد. دانشآموز باید تشویق به خلق اثر بر اساس قواعد باشد. محتوا باید متمرکز بر سه سطح بنیادین، واسطهای و فرعی باشد و ارزشیابی ناظر بر میزان تحقق اقتضائات این سه سطح در دانشآموزان باشد.
محمد رضا نواح
دوره 18، شماره 1 ، شهریور 1390، ، صفحه 43-60
چکیده
این مقاله در پی آن است تا به تحلیل و بررسی فعالیتهای علمی دورکهایم در خصوص اهمیت دخالت دولت در حوزهی برنامهریزیهای اخلاقی، دانش اجتماعی و جامعه شناسی برای ایجاد انسجام و توازن اجتماعی بپردازد. دورکهایم در فعالیتهای علمیاش بیش از پیش در پی آن بود که دولت با دخالت اجتماعی در حوزهی برنامهریزیهای اخلاقی، دانش اجتماعی ...
بیشتر
این مقاله در پی آن است تا به تحلیل و بررسی فعالیتهای علمی دورکهایم در خصوص اهمیت دخالت دولت در حوزهی برنامهریزیهای اخلاقی، دانش اجتماعی و جامعه شناسی برای ایجاد انسجام و توازن اجتماعی بپردازد. دورکهایم در فعالیتهای علمیاش بیش از پیش در پی آن بود که دولت با دخالت اجتماعی در حوزهی برنامهریزیهای اخلاقی، دانش اجتماعی و جامعه شناسی را برای ایجاد انسجام و توازن اجتماعی به کار گرفته و پیاده کند. دورکهایم خود را پیشرویی میدانست که با پیروی از قوانین جامعه شناختی پوزیتیویستی به دنبال اصلاح جامعه است. او تصور میکرد که تعهدش به اصلاحات اجتماعی و اخلاقی از طریق بهبود ساختار و محتوای آموزش و پرورش در سمت و سوی خیر جامعه، او را به یک جامعهگرا (سوسیالیست) تبدیل کرده است. اما بر عکس هدف اصلاحی که از آن سخن میگفت به اهداف محافظه کاری سنتی، یعنی وفاق اخلاقی و سلسله مراتب پایدار نزدیکتر بود. به باور او، پیشرفت باید به سمت نظم اجتماعی برود، نه به سوی رهایی افراد انسانی و این را وظیفهی شیوههای تربیتی نوین میدید. دغدغهی اصلی دورکهایم، بازسازی انسجام اجتماعی و وفاق اخلاقی در جهان صنعتی مدرن بود.نتایج حاصل از این پژوهش مبین این واقعیت است که امروزه نیازمند مطالعهیی مقایسهیی میان گرایشات جامعه محور و فرد محور و گزینش یک راه کارآمد برای تربیت نسل حاضر باشیم.
خسرو باقری؛ عبدالوهاب یزدانی
چکیده
رویکرد تأویلی در دهه های گذشته احیا شده است و تأثیر آن بر علوم انسانی هویداست. در این مقاله، تأثیر آن بر تعلیم و تربیت توضیح داده خواهد شد. دو مفهوم مهم در دیدگاههای تأویلی، متن و فهم است که هر دو در تعلیم و تربیت جایگاه مهمی دارند. در این مقاله، دیدگاه گادامر مورد تأکید است. طبق نظر وی، تعلیم و تربیت معاصر بر مهار پای فشرده است که باید ...
بیشتر
رویکرد تأویلی در دهه های گذشته احیا شده است و تأثیر آن بر علوم انسانی هویداست. در این مقاله، تأثیر آن بر تعلیم و تربیت توضیح داده خواهد شد. دو مفهوم مهم در دیدگاههای تأویلی، متن و فهم است که هر دو در تعلیم و تربیت جایگاه مهمی دارند. در این مقاله، دیدگاه گادامر مورد تأکید است. طبق نظر وی، تعلیم و تربیت معاصر بر مهار پای فشرده است که باید فهم را جایگزین آن نمود. تعلیم و تربیت، چون هدف خود، باید دانش آموزان را برای فهم دیگران آماده سازد که با فهم نسبت به خودشان ملازم است. در برنامه ریزی درسی، نه تنها باید فعالیت شاگردان را در نظر بگیرند، بلکه محتوای برنامه باید آنان را در فهم موقعیت خاص زندگی یاری نماید. مفهوم اساسی فهم برای فرایند تعلیم و تربیت نیز مدلولهای معینی دارد. بر اساس مفهوم کلید گادامر، یعنی «امتزاج افقها»، خواندن متون درسی، طی چهارگام انجام خواهد شد. در گام نخست، پیش فرضهای دانش آموزان در مورد این متون، در آغاز نمودن چرخه تأویل از اهمیت برخوردار است. در گام دوم، دانش آموزان باید معانی مورد نظر مؤلف را دریابند. در گام سوم، امتزاج افقها به منزله نتیجه دو گام پیشین باید رخ دهد. سرانجام، در گام چهارم، خواننده باید به ارتباط متن مورد نظر با موقعیت خاص خویش توجه داشته باشد.