مریم شفیعی سروستانی؛ تورج درخشان فر؛ سمیه مزگی نژاد
چکیده
پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش اخلاق حرفهای در سلامت سازمانی با میانجیگری رفتار شهروندی سازمانی انجامشده است. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف نظری - کاربردی و ازنظر روش در زمره پژوهشهای توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه کارکنان آموزشوپرورش یاسوج شامل 550 نفر بود که از این تعداد با استفاده از جدول مورگان، 230 نفر به روش نمونهگیری ...
بیشتر
پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش اخلاق حرفهای در سلامت سازمانی با میانجیگری رفتار شهروندی سازمانی انجامشده است. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف نظری - کاربردی و ازنظر روش در زمره پژوهشهای توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه کارکنان آموزشوپرورش یاسوج شامل 550 نفر بود که از این تعداد با استفاده از جدول مورگان، 230 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامههای اخلاق حرفهای گریگوری و همکاران (1990)، سلامت سازمانی ترکزاده و بصیری (1394) و رفتار شهروندی سازمانی پادساکف و همکاران (1990) بود. دادهها با استفاده از نرمافزارهای آماری SPSS24 و Smart-PLS تجزیه و تحلیل شد. برای بررسی وضعیت متغیرهای مورد بررسی از آزمون t تک متغیره، برای بررسی همبستگی بین متغیرها از آزمون همبستگی پیرسون و برای بررسی نقش واسطهای از مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج t تک نمونهای نشان داد که میانگین نمره اخلاق حرفهای، رفتار شهروندی سازمانی و سلامت سازمانی در کل و مؤلفههای آن (بهجز مؤلفه پشتکار و جدیت در کار از اخلاق حرفهای) در سازمان آموزشوپرورش از میانگین نمره نظری (3/00) بهطور معناداری بیشتر میباشد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد بین متغیرهای اخلاق حرفهای، سلامت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در کل ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد (0/001>p). نتایج مدلیابی معادلات ساختاری نشان داد اخلاق حرفهای بر سلامت سازمانی تأثیر مثبت و معناداری دارد (0/05=p) ولی اخلاق حرفهای بر سلامت سازمانی از طریق رفتار شهروندی سازمانی اثر معناداری ندارد. بنابراین رفتار شهروندی سازمانی در رابطه بین اخلاق حرفهای و سلامت سازمانی نقش واسطهگری ندارد.
رحمت اله مرزوقی؛ فاطمه کریمی؛ مهدی محمدی؛ مریم شفیعی سروستانی؛ سوسن جباری
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تعلق پارادایمی اساتید رشته مطالعات برنامه درسی انجام شده است. این پژوهش به روش توصیفی – پیمایشی انجام گردید و جامعه آماری آن شامل کلیه اعضای هیات علمی رشته مطالعات برنامه درسی دانشگاههای دولتی کشور میباشند. پس از تعیین روایی و محاسبه پایایی ابزار، جهتگیری اعضای هیات علمی رشته مطالعات برنامه درسی نسبت ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تعلق پارادایمی اساتید رشته مطالعات برنامه درسی انجام شده است. این پژوهش به روش توصیفی – پیمایشی انجام گردید و جامعه آماری آن شامل کلیه اعضای هیات علمی رشته مطالعات برنامه درسی دانشگاههای دولتی کشور میباشند. پس از تعیین روایی و محاسبه پایایی ابزار، جهتگیری اعضای هیات علمی رشته مطالعات برنامه درسی نسبت به پیش فرضهای ششگانه پارادایمی درباره هستی، انسان، معرفت ، روش تحقیقاتی، تعلیم و تربیت و برنامه درسی در هر کدام از پارادایمهای پنجگانه انتقادی، تفسیری، پست مدرن، پوزیتویستی و اسلامی مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل نتایج با استفاده از آزمونهای استنباطی فریدمن نشان داد که در پیش فرضهای انسان شناختی، معرفت شناختی، تربیت شناختی، روششناختی، مدل برنامه درسی و ارزشیابی، پارادایم اسلامی بالاترین رتبه میانگین، و در پیش فرضهای هستی شناختی و محتوا پارادایم انتقادی بالاترین رتبه میانگین، و در ابعاد هدف و راهبردهای تدریس پارادایم تفسیری بالاترین رتبه میانگین را در بین عناصر مربوط به جهت گیری پارادایمی اعضای هیات علمی رشته مطالعات برنامه درسی به خود اختصاص دادند. همچنین نتایج وتحلیل واریانس اندازهگیری های مکرر نشان داد که اگر چه تفاوت معنی داری بین رویکرد اعضای هیات علمی در پارادایم های پنج گانه وجود دارد، اما اعضای هیات علمی رشته مطالعات برنامه درسی دارای پارادایم غالبی نبودند.