طاهره رجبی؛ محسن فرمهینی فراهانی؛ مهدی سبحانی نژاد
چکیده
هدف پژوهش حاضر، نگاه تطبیقی به موقعیت مداری در تعلیم و تربیت است که از منظر جان دیویی و مبانی نظری سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش ایران مورد بررسی و مطالعه تطبیقی قرار گرفته است. از میان روشهای مطالعه تطبیقی روش جرج بردی که شامل چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه است استفاده شده است. منبع اولیه گردآوری اطلاعات تألیفات ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، نگاه تطبیقی به موقعیت مداری در تعلیم و تربیت است که از منظر جان دیویی و مبانی نظری سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش ایران مورد بررسی و مطالعه تطبیقی قرار گرفته است. از میان روشهای مطالعه تطبیقی روش جرج بردی که شامل چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه است استفاده شده است. منبع اولیه گردآوری اطلاعات تألیفات جان دیویی و مبانی نظری سند تحول بنیادین است و منابع ثانویه که به تبیین و بررسی این موضوع پرداخته شده است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است؛ پیشایندهای فلسفی موقعیت محوری در تعلیم و تربیت بر مبنای دیدگاه جان دیوئی مبتنی بر طرد هر گونه مبنا و قاعده از پیش تعیین شده است، موقعیت دلالت بر امر کلی و فراگیر دارد که از جنس درک شهودی است و قابل تبیین استدلالی نیست اما موقعیت در مبانی نظری سند تحول، تابع معیار است و در فرایند و نتایج مبتنی بر قواعد از پیش تعیین شده نیست و در واقع یک بینش وحدت گرا و توحیدی را در فرایندی متکثر مبتنی بر موقعیت، برای تعلیم و تربیت ترسیم میکند، همچنین پیوستگی و چرخش بین مراحل موقعیت پذیری، موقعیت یابی و موقعیت سازی وجود دارد. نکاتی که به عنوان نقطه مشترک در دیدگاه دیویی و مبانی نظری سند تحول واجد بررسی هستند عبارتند از طرد هرگونه پیش فرض و قواعد پیش بینی شده، همچنین توجه به نگاه کل گرایانه در مفهوم موقعیت است اما آنچه به عنوان نقطه تمایز و تفاوت میتوان به آن اشاره کرد مبانی نظری سند تحول بیشتر رویکرد فراموقعیتی و وحدتگرا و توحیدی دارد همچنین موقعیت در مبانی تابع معیار است اما دیدگاه جان دیویی فاقد نگاه فرا موقعیتی است و در رویکرد تجربه گرایی محصور شده است.
فلسفه تعلیم و تربیت
حمید احمدی هدایت؛ محسن فرمهینی فراهانی؛ سعید ضرغامی همراه
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین پساپدیدارشناسی در مطالعات فناورانه و دلالتهای آن در آموزش و یادگیری با تأکید بر مفاهیم چندگانگی و شفافیت میباشد. برای دستیابی به این هدف، از روشهای تحلیل مفهومی و انتقادی بهرهگرفته شدهاست. پدیدارشناسی در گذر زمان با نگاههای متفاوتی روبرو بوده است که در دیدگاهی متأخر آیدی، نگاهی نو بهنام پساپدیدارشناسی ...
بیشتر
هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین پساپدیدارشناسی در مطالعات فناورانه و دلالتهای آن در آموزش و یادگیری با تأکید بر مفاهیم چندگانگی و شفافیت میباشد. برای دستیابی به این هدف، از روشهای تحلیل مفهومی و انتقادی بهرهگرفته شدهاست. پدیدارشناسی در گذر زمان با نگاههای متفاوتی روبرو بوده است که در دیدگاهی متأخر آیدی، نگاهی نو بهنام پساپدیدارشناسی ارائه و بر مؤلفههایی از پدیدارشناسی تأکید بیشتری مینماید. پدیدارشناسی نزد او به نسبت انسان، جهان و فناوری میپردازد. پساپدیدارشناسی رابطه بین کاربران با انسانها و فناوریها را مورد بررسی قرار داده و این کار به نظر آیدی گونهای انجام دادن پدیدارشناسی بهجای بحث در مورد آن است و از اینرو به مطالعات موردی فناورانه روی میآورد. اگر بخواهیم در سطحی عمیقتر نحوه دگرگونی تجربه و ادراک مربی و متربیان در استفاده از فناوریهای آموزشی را مورد بررسی قرار دهیم، این رویکرد می تواند مفید واقع شود. مفاهیم زیادی در حوزه پساپدیدارشناسی شکل گرفتهاند، که در این پژوهش بر دو مفهوم اصلی "چندگانگی" و "شفافیت" تأکید و به دلالتهای آن در آموزش و یادگیری پرداخته شده است. در این راستا، عمدهترین دلالتهای مأخوذ از مفهوم چندگانگی را میتوان پرورش عادات صحیح فناورانه، محدود کردن متربی به کاربرد غالب از فناوری، دورههای استراحت کوتاه مدت؛ و دلالتهای مأخوذه از شفافیت را بالا بردن مهارت در استفاده از فناوری، تکرار و تمرین برای عادی سازی و استفاده از فناوریهای آموزشی خودکار را عنوان نمود.