مسعود خنجرخانی
چکیده
موضوع این پژوهش پرداختن به مساله تعدیل خودمحق پنداری با آموزش فرهنگ دگرپذیری است، که از تمامیت خواهی ایدئولوژیک تا تعاملات تأملی متغیر است. روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی به منزله نوعی از پژوهشهای کیفی است. بعد از بررسی مبانی نظری و تبیین ایدئولوژی با محوریت اندیشه ونک دایک، امکان و چگونگی تأثیر ایدوئولوژی در شکلگیری فرهنگ خود محقپندار ...
بیشتر
موضوع این پژوهش پرداختن به مساله تعدیل خودمحق پنداری با آموزش فرهنگ دگرپذیری است، که از تمامیت خواهی ایدئولوژیک تا تعاملات تأملی متغیر است. روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی به منزله نوعی از پژوهشهای کیفی است. بعد از بررسی مبانی نظری و تبیین ایدئولوژی با محوریت اندیشه ونک دایک، امکان و چگونگی تأثیر ایدوئولوژی در شکلگیری فرهنگ خود محقپندار استلزام شد و از هرمنوتیک فلسفی برای تعدیل این پدیده، بهره گرفته شد. در واقع سعی شده نشان داده شود طرحوارههای قطبیشده گروه خاص، که از سوی ابزارهای اطلاع رسانی اقتدارگرا و تمامیت خواه، القاء میشود چگونه، شناخت و نگرشِ اجتماعیِ شهروندان را شکل داده و پیادهسازی آن مدل ذهنی، در نقش الگوی رفتار با غیر، القاء میشود در واقع تفاوت این شهروند با گروه صاحب قدرت، فقط در امکان پیادهسازی اقتدار است، و الّا هردو ذهن شبیه هستند. تجلّی این فرهنگ در پیوستاری، از سیاستهای کلی ادارات تا روابط میان فردی افراد نمایان میشود. اینکه، هرمتوتیک فلسفی با عنصر امتزاج افقهای فکری (به جای "خود"ی مثبت و دیگری منفی)، و در فرایند تعاملات تأملی من و تویی آزاد، میتواند تاحدی تعدیلگر این سندرم اجتماعی باشد، و تعادلی بین حق و تکلیف رخ دهد، کافی نیست، زیراکه عصر، عصر حیات ایدئولوژیهاست نه تعاملات تأملی؛ برنامهریزی واقع گرایانه آموزش توان زیست در عصر ایدئولوژی است. میتوان، با بازتعریف و گسترش معنای "خود"ی، با الهام از مفاهیم همچون قضاوت، ذوق و حس مشترک، زمینه ورود بر فرهنگ دگرپذیری را از درون فرهنگ خودمحقپندار، فراهم ساخت. تفصیل این مهم در مقاله آمده است.
ذبیح الله خنجرخانی؛ مسعود صفایی مقدم؛ محمدجعفر پاک سرشت؛ سیدمنصور مرعشی؛ ابوالقاسم بستانی
چکیده
هدف از نگارش این مقاله، بازاندیشی در معنی و مفهوم حضور- غیاب در عرصه تعلیم و تربیت، و تعیین نقش و جایگاه آن در تحققِ اهداف تربیتی است. در برداشت رایج از مفهوم حضور- غیاب، معنی و نقشِ آن، محدود به مکان خاص(کلاس درس) زمان خاص(یا در طول کلاس) و افراد خاص(فراگیر) شده است. محقق با استناد به هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر، قصد دارد روایتی نو ...
بیشتر
هدف از نگارش این مقاله، بازاندیشی در معنی و مفهوم حضور- غیاب در عرصه تعلیم و تربیت، و تعیین نقش و جایگاه آن در تحققِ اهداف تربیتی است. در برداشت رایج از مفهوم حضور- غیاب، معنی و نقشِ آن، محدود به مکان خاص(کلاس درس) زمان خاص(یا در طول کلاس) و افراد خاص(فراگیر) شده است. محقق با استناد به هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر، قصد دارد روایتی نو از این مفهوم ارائه دهد. هرمنوتیک فلسفی، از هستیشناسی فهم و عناصر سازنده آن بحث میکند و برای تحقق فهم، مجموعه عناصری را ضروری میداند؛ «امتزاج افقها»، «بازی بودن فهم» و « غیر روشمندی » سه مورد از آنهاست. معنی امتزاجِ افقها، شاملِ تعاملِ ایدهها، افکار و نقد از سوی «غیر» است؛ بازیبودنِ فهم، حاکی از درگیر شدنِ همهجانبه-ی فرد در روندِ بازی(فعالیت) و اجرای قواعد بازی است؛ غیر روشمندبودن، فراتر رفتن از روشهای معمول و کمی، و تاکید بر تاملی (reflective) ایدههاست. در این رویکرد، عملِ تعامل در همه این عناصر مشهود است؛ تعاملی که گاه در قالب دو ایده، گاه بین قواعد و مجری آن(انسان) و زمانی در قالب تعاملِ گذشته و حال جلوهگر میشود. در هرمنوتیک فلسفی، هر گاه یکی از طرفین حذف شود امکان تعامل و در نهایت امکان فهم نیست؛در روایت جدید، کلمه غیبت، در چند شکل قابل تصور است: 1) « غیبت ایدهها2) غیبت فیزیکی3) نبود یا غیبت اصول(قاعده بازی)4) اجرایی نشدن آنها(غیب فاعل برای اجرا)». لحاظ شدن و نشدن هرکدام از موارد مذکور نوع خاصی از تربیت را شکل میدهد