فرزانه عسکری؛ محمد جوادی پور؛ رضوان حکیم زاده؛ کیوان صالحی
چکیده
برنامه درسی متراکم، پدیدهای نوظهور است که شناخت همه جانبهی آن برای هر نظام آموزشی ضرورت محسوب میشود. هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل زمینهساز و تبعات برنامه درسی متراکم در دوره ابتدایی به منظور ارائه راهکارهای مقابله با آن بوده است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی است که به روش نظریه برخاسته از دادهها با طرح Charmaz (2006) انجام شده است. شرکتکنندگان ...
بیشتر
برنامه درسی متراکم، پدیدهای نوظهور است که شناخت همه جانبهی آن برای هر نظام آموزشی ضرورت محسوب میشود. هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل زمینهساز و تبعات برنامه درسی متراکم در دوره ابتدایی به منظور ارائه راهکارهای مقابله با آن بوده است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی است که به روش نظریه برخاسته از دادهها با طرح Charmaz (2006) انجام شده است. شرکتکنندگان پژوهش را متخصصان، معلمان، دانشآموزان و والدین تشکیل میدادند که به صورت نمونهگیری هدفمند در دو مرحلهی مقدماتی (ملاکمحور) و نظریهای انتخاب شدند. گردآوری دادهها از طریق مصاحبه نیمهساختاریافته انجام گرفت و دادهها با روش ساختگرایانهی چارمز و از طریق کدگذاری اولیه، متمرکز و نظری تحلیل شد. در طی فرایند کدگذاری، ۷۴ کد اولیه، ۱۷ کد متمرکز و ۳ کد نظری استخراج گردید. جهت ارزیابی کیفیت و اعتبار پژوهش، از ملاکهای Lincoln and Guba (1985) و Charmaz (2006) استفاده گردید و بدین منظور روشهای بازبینی اعضا، ممیزی بیرونی و بازبینی همگنان (با توافق ۸۹ درصد بین دو کدگذار اول و دوم) بکار گرفته شد. یافتههای پژوهش حاکی از این بود که ساختار جزیرهای و رویکرد مهندسی، فرهنگ عمومی جامعه، شتابزدگی در اصلاحات، سستی در پایش، ضعف در اجرا و بیاعتمادی به توانایی معلمان عوامل زمینهساز برنامه درسی متراکم در دوره ابتدایی ایران بوده است و تبعات یاددهی عجولانه و سلیقهای، یادگیری سطحی و زودگذر، کمتوجهی به پرورش استعداد و خلاقیت، بیرغبتی به درس و مدرسه، فرسودگی شغلی معلمان و ناکارآمد جلوه کردن آموزش و پرورش را به دنبال داشته است. نتایج پژوهش نشان داد، چرخش از رویکرد مهندسی به فرهنگی و مشارکت دادن معلمان در تدوین برنامه درسی، پویایی به روزرسانی برنامه درسی، اجرای آزمایشی محتوا قبل از تعمیم، بازنگری در تخصیص زمان بین دروس، کاهش تعداد کتابهای درسی و جایگزینی با بستههای آموزشی و حفظ تعادل بین وسعت و عمق محتوا، راهکارهایی هستند که میتواند به منظور مقابله و پیشگیری از برنامه درسی متراکم بکار گرفته شوند.
شهرزاد صفاری؛ رضوان حکیم زاده؛ مرضیه دهقانی؛ مسعود غلامعلی لواسانی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفههای آموزش مبتنی بر بازی با تاکید بر مهارتآموزی در دوره اول ابتدایی و ارائه مدل مفهومی انجام شدهاست. روش پژوهش، کیفی و متاسنتز است که به صورت فراترکیب و روش کتابخانهای با استفاده از مدل هفت مرحلهای سندلوسی و باروس(2007) گردآوری شدهاست. در این مطالعه، پس از طراحی سوال پژوهشی، جستجوی سیستماتیک بر ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفههای آموزش مبتنی بر بازی با تاکید بر مهارتآموزی در دوره اول ابتدایی و ارائه مدل مفهومی انجام شدهاست. روش پژوهش، کیفی و متاسنتز است که به صورت فراترکیب و روش کتابخانهای با استفاده از مدل هفت مرحلهای سندلوسی و باروس(2007) گردآوری شدهاست. در این مطالعه، پس از طراحی سوال پژوهشی، جستجوی سیستماتیک بر اساس کلمات کلیدی مربوط به بازی و تعاملات طی سالهای (2010-2020) در پایگاههای اطلاعاتی ایرانی و خارجی شامل مورد بررسی قرار گرفت . پس از انجام 7 مرحله از روش متاسنتز و بازبینی، تعداد 30 مقاله از بین 9472 مقاله یافت شده، 8 بعد و 19 مولفه به عنوان عناصر آموزش مبتنی بر بازی با تاکید بر مهارتآموزی قابل استناد است. بر این اساس مولفهها شامل: 1. انگیزش(توانایی دستیابی به اهداف برنامه درسی، لذت بردن از یادگیری با حس کنجکاوی)2. فردی(افزایش اعتمادبنفس، توجه به ارزشهای اخلاقی وتربیتی) 3.مهارتی(توانایی برقراری ارتباط موثر و مهارتهای اجتماعی، رشد مهارت-های زندگی)4.شناختی(رسیدن به رشد ذهنی، رشد مهارتهای حل مساله)5. یادگیری(یادگیری عملی و تجربهای) 6. خلاقیت(بستری برای آفرینش اندیشههای نو، آشنایی با تجربههای نو)7. جسمانی(تخلیه انرژی، رشد جسمی و مهارتهای حرکتی) 8. درمانی(ابراز احساسات و رفع مشکلات رفتاری،کاهش اضطراب ) میباشد.