ریحانه زارع فخر؛ احمد زندوانیان؛ محسن شاکری؛ حسین حسنی
چکیده
هدف پژوهش حاضر مطالعه پدیده تقاضای تدریس خصوصی در دوره متوسطه بود. رویکرد پژوهش «کیفی» و از نوع روش نظریه دادهبنیاد به شیوه نظاممند بود. گروه هدف، والدین دانشآموزانی بودند که متقاضی تدریس خصوصی در سال تحصیلی 1400- 1401 در شهر یزد بودند. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، 12 نفر از والدین در پژوهش شرکت داشتند. نمونهگیری تا ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر مطالعه پدیده تقاضای تدریس خصوصی در دوره متوسطه بود. رویکرد پژوهش «کیفی» و از نوع روش نظریه دادهبنیاد به شیوه نظاممند بود. گروه هدف، والدین دانشآموزانی بودند که متقاضی تدریس خصوصی در سال تحصیلی 1400- 1401 در شهر یزد بودند. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، 12 نفر از والدین در پژوهش شرکت داشتند. نمونهگیری تا مرحله اشباع نظری دادهها ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. دادهها به روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی اشتراس و کوربین (1998)، تجزیه و تحلیل شدند. به منظور کسب اطمینان از دقیق بودن یافتهها، مبتنی بر «سه سویه سازی» از تکنیک های تطبیق توسط اعضا، بررسی همکار، مشارکتی بودن پژوهش، بازاندیشی پژوهشگر استفاده شد.در نهایت، 29 مقوله فرعی در قالب مؤلفههای 6 گانه نظریه دادهبنیاد طبقه بندی شدند. عوامل علی با 5 مقوله فرعی، عوامل زمینهای با 5 مقوله فرعی، عوامل مداخلهگر با 5 مقوله فرعی، پیامدهای مثبت با 5 مقوله فرعی و پیامدهای منفی با 9 مقوله فرعی و 1 پدیده محوری شناسایی شدند. بر اساس یافتههای پژوهش، عوامل و مؤلفههای درونی و بیرونی متنوعی زمینههای شکلگیری تدریس خصوصی را فراهم میآورند که بر تقاضای آن دامن میزند. پیشنهاد میشود جهت اتخاذ تصمیمات و سیاستگذاریهای خرد و کلان و مدیریت آن، به منظور فهم دقیق این پدیده به طور متناوب مورد مطالعه قرار گیرد.
فلسفه تعلیم و تربیت
احمد زندوانیان؛ افروز خوش خواهد؛ کاظم برزگر
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناخت رابطهی باورهای معرفتشناختی و باورهای ضدروشنفکری با گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد انجام گرفت. روش: جامعهی آماری پژوهش شامل 2180 دانشجوی دوره کارشناسی ارشد بود که از این جامعه بر اساس جدول مورگان-کرجسی تعداد 360 نفر از سه دانشکدهی علوم انسانی، علوم پایه و فنی- مهندسی ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناخت رابطهی باورهای معرفتشناختی و باورهای ضدروشنفکری با گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد انجام گرفت. روش: جامعهی آماری پژوهش شامل 2180 دانشجوی دوره کارشناسی ارشد بود که از این جامعه بر اساس جدول مورگان-کرجسی تعداد 360 نفر از سه دانشکدهی علوم انسانی، علوم پایه و فنی- مهندسی به عنوان نمونه به روش تصادفی خوشهای انتخاب شدند. برای سنجش متغیّرهای پژوهش از پرسشنامهی باورهای معرفتشناختی شومر با پنج بعد ساده دانستن دانش، قطعی دانستن دانش، منبع دانش، ذاتی دانستن توانایی یادگیری و سریع دانستن فرایند یادگیری؛ پرسشنامهی باورهای ضدروشنفکری دانشجو ایگنبرگر و سیلندر و پرسشنامهی گرایش به تفکر انتقادی ریکتس با سه بعد نوآوری، بلوغ فکری و اشتغال ذهنی استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام صورت گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که باورهای معرفتشناختی و باورهای ضدروشنفکری با گرایش به تفکر انتقادی رابطهی منفی معنادار دارند. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از میان ابعاد باورهای معرفتشناختی، منبع دانش با بتای (106/0) بهطور مثبت، قطعی دانستن دانش با بتای (11/0-) و ذاتی دانستن توانایی یادگیری با بتای (23/0-) بهطور منفی گرایش به تفکر انتقادی را پیشبینی میکند. باورهای ضدروشنفکری نیز با بتای (37/0-) بهطور منفی در پیشبینی گرایش به تفکر انتقادی نقش دارد. نتیجهگیری: در مجموع یافتههای پژوهش حاضر ضرورت شناسایی نقش باورهای معرفتشناختی و بازشناسی نقش باورهای ضدروشنفکری را در کیفیت گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان نشان میدهد.
احمد زندوانیان؛ الهه دریاپور؛ تقی جباری فر
دوره 20، شماره 2 ، آذر 1392، ، صفحه 45-62
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین جوّ مدرسه و زورگویی دانشآموزان مقطع متوسطه شهر یزد در سال تحصیلی 91-90 میباشد. در این پژوهش از روش توصیفی همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیهی دانشآموزان مقطع متوسطه شهر یزد میباشد، که از این تعداد 387 نفر به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. از پرسشنامهی جامع جوّ ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین جوّ مدرسه و زورگویی دانشآموزان مقطع متوسطه شهر یزد در سال تحصیلی 91-90 میباشد. در این پژوهش از روش توصیفی همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیهی دانشآموزان مقطع متوسطه شهر یزد میباشد، که از این تعداد 387 نفر به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. از پرسشنامهی جامع جوّ مدرسه (مرکز آموزش اجتماعی و هیجانی، 2009) جهت ارزیابی جوّ مدرسه و از پرسشنامه زورگویی/ قربانی الویوس (1996) برای ارزیابی زورگویی استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها و آزمون فرضیات از ضریب همبستگی پیرسون و آزمونt دو نمونه مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که همه ابعاد جوّ مدرسه در ارتباط منفی با زورگویی و قربانی شدن میباشد. در بین دانشآموزان، دانشآموزان پسر بیشتر از دانشآموزان دختر مشغول رفتار زورگویی بودند. علاوه بر این، میزان قربانی شدن پسران هم بیشتر از دختران گزارش شد. همچنین، آزمون فرضیات نشان داد که جوّ مدرسه (روابط بین فردی) در ارتباط مثبت با پیشرفت تحصیلی است، در حالی که بین زورگویی و پیشرفت تحصیلی همبستگی منفی وجود دارد.