سید مهدی سجادی؛ سید اسماعیل حسینی
دوره 17، 3و4 ، اسفند 1389، ، صفحه 7-238
چکیده
این مقاله به منظور تبیین دیدگاههای انسانشناسی و معرفتشناسی فوکو و نقد دلالتهای آن برای حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی (دولت، مدیران و معلمان) انجام شد. نتیجهی پژوهش حاکی از آن است که بر اساس دیدگاه انسانشناسی و معرفتشناسی فوکو دلالتهای زیر قابل استنتاج است. آموزش و پرورش در پی کشف ...
بیشتر
این مقاله به منظور تبیین دیدگاههای انسانشناسی و معرفتشناسی فوکو و نقد دلالتهای آن برای حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی (دولت، مدیران و معلمان) انجام شد. نتیجهی پژوهش حاکی از آن است که بر اساس دیدگاه انسانشناسی و معرفتشناسی فوکو دلالتهای زیر قابل استنتاج است. آموزش و پرورش در پی کشف معنا نیست، بلکه وظیفهی آن خودآفرینی است. آموزش و پرورش فاقد بنیانهای ثابت و جهانی است، چون حقیقت امری متکثر و زمانمند است؛ لذا روشهای ثابت و یکسان در تعلیم و تربیت مردود است. بر اساس مفهوم کثرتگرایی فوکو همهی فرهنگها در کانون توجه آموزش و پرورش قرار میگیرند. آموزش و پرورش مدنظر فوکو ضد اقتدارگرایی است؛ لذا علایق اعضای جامعه تا آنجا که ممکن است مورد توجه قرار میگیرد. آموزش و پرورش باید انتقادی باشد؛ لذا سخن معلم و متون درسی امری مقدس تلقی نمیشود. در آموزش و پرورش توجه به عنصر «دیگری» نقش اساسی دارد؛ یعنی معلم بتواند دانشآموز را از عناصر دیگر و فرهنگهای دیگر مطلع کند. آموزش و پرورش مبتنی بر گفتمان است. بر اساس دیدگاه فوکو دولت یا دستگاه حاکم نمیتواند به طور کامل آموزش و پرورش را در انحصار خود درآورد و یک نقش روبنایی دار. بنابراین آموزش و پرورش به سمت غیرمتمرکز شدن پیش میرود. همچنین در زمینهی وظایف و اختیارات مدیران در آموزش و پرورش اساساً پست مدرنها و فوکو هم از بکارگیری اصطلاح «مدیریت» خودداری میکنند و به جای آن اصطلاح «رهبری» را به کار میبرند، چون در رهبری مناسبات انسانی حاکم است. لذا از نظر فوکو رهبر بر حسب اقتضاء توسط دیگران برگزیده میشود بنابراین در مدرسه همهی قدرت در شخصی به نام مدیر متمرکز نمیشود. وظیفه و اختیار معلم هم در آموزش و پرورش ایجاد تحول و ارتباط موضوعهای مختلف درسی با مسائل وسیعتر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و به عنوان یک روشنفکر نقش ساختارزدایی خود را از فرهنگی که در آن زندگی میکند ایفا خواهد کرد. اما نقدی که به این دیدگاه وارد است، این است که حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش کاملاً مشخص و تعریف شده نیست، بنابراین رسیدن به هدفهای آموزشی و تربیتی با مشکل مواجه خواهد شد.
حسین اسکندری؛ هاشم فردانش؛ سید مهدی سجادی؛ علیرضا صادق زاده قمصری؛ سعید بهشتی
دوره 17، 3و4 ، اسفند 1389، ، صفحه 29-50
چکیده
مقاله پیشرو یکی از نظریههای یادگیری جدید و روبه رشد، تحت عنوان "ارتباطگرایی" را از نقطه نظر مبانی و پیشفرضهای معرفت شناسی مورد نقد و بررسی قرار میدهد. ایدهپردازان این نظریه، آن را نظریهیی برای عصر دیجیتال، و پاسخی مناسب به شرایط جدید و متغیر حال حاضر جوامع قلمداد میکنند. تاکنون پژوهشهای متعددی در ...
بیشتر
مقاله پیشرو یکی از نظریههای یادگیری جدید و روبه رشد، تحت عنوان "ارتباطگرایی" را از نقطه نظر مبانی و پیشفرضهای معرفت شناسی مورد نقد و بررسی قرار میدهد. ایدهپردازان این نظریه، آن را نظریهیی برای عصر دیجیتال، و پاسخی مناسب به شرایط جدید و متغیر حال حاضر جوامع قلمداد میکنند. تاکنون پژوهشهای متعددی در سراسر دنیا جنبههای مختلف این نظریه را – بویژه در رابطه با فضاهای مجازی و یادگیریهای الکترونیکی- مورد پژوهش قرار دادهاند، اما کمتر موردی را میتوان یافت که از لحاظ معرفت شناسی به آن توجه کرده باشد. از آنجا که هر نظریه در انقیاد زمینههای فرهنگی و همچنین پارادایمهای علمی حاکم بر زمانه خود است، بهطور ویژه جوامعی که از مختصات انسان شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی متفاوتی برخوردارند لازم است قبل از هر اقدام عملی در زمینه بهکارگیری نظریههای جدید، آن را از جنبههای مذکور مورد بررسی و نقادی قرار دهند. بر این اساس پژوهشگران با روشی توصیفی-تحلیلی، به تبیین و نقد مبانی معرفت شناختی نظریه جدید پرداختهاند. نتیجه این بررسی نشان میدهد که این نظریه با اتکا به دانش ارتباطی (در برابر دانش کمّی و کیفی) و همچنین التزام به نظریهی برآمدنی (در برابر نظریهی علّی)، تلاش میکند از دیدگاههای تحویل گرایانه نسبت به یادگیری و فضاهای تعلیم و تربیت، به سوی دیدگاههای کل گرایانه حرکت کند؛ با این وجود، پژوهش نشان میدهد که تسری قوانین و یافتههای دیگر علوم (فیزیکی) به علوم تربیتی، و همچنین انگاره ارگانیستی به آدمی، و یکسان انگاری قوانین شبکههای عصبی، اجتماعی و فناوری، به شکل پیچیدهتری این نظریه را از جهات دیگری به یک نظریه تحویلگرا نزدیک کرده است.