امیر مثنوی؛ اسماعیل زارعی زوارکی؛ پرویز شریفی درآمدی؛ محمدرضا نیلی احمدآبادی؛ علی دلاور
چکیده
استفاده از فن آوری در آموزش برای کمک به افراد دارای اختلال طیف اوتیسم در سالهای اخیر با رشد چشمگیری همراه بوده است. این پژوهش با هدف ساخت مقیاس درجهبندی نگارهای توصیفی برای سنجش مولفههای انتقال یادگیری افراد دارای اختلال طیف اوتیسم در طراحی محیطهای یادگیری چندرسانهای انجام شد. روش این پژوهش رویکرد آمیخته (کیفی-کمی-کیفی) بوده ...
بیشتر
استفاده از فن آوری در آموزش برای کمک به افراد دارای اختلال طیف اوتیسم در سالهای اخیر با رشد چشمگیری همراه بوده است. این پژوهش با هدف ساخت مقیاس درجهبندی نگارهای توصیفی برای سنجش مولفههای انتقال یادگیری افراد دارای اختلال طیف اوتیسم در طراحی محیطهای یادگیری چندرسانهای انجام شد. روش این پژوهش رویکرد آمیخته (کیفی-کمی-کیفی) بوده است. پژوهش با مطالعه منابع معتبر و مرتبط برای یافتن مولفههای موثر در بهبود انتقال یادگیری آغاز و با استخراج مولفهها و راهبردهای مناسب ادامه یافت. برای 12 مؤلفه استخراج شده 86 گویه یا راهبرد طراحی و در اختیار 27 نفر از متخصصان رشته تکنولوژی آموزشی در سطح دکتری و دانشجوی دکتری قرار گرفت. به منظور تحلیل پاسخها از شاخص روایی محتوا) (CVI استفاده گردید. شاخص I-CVI گویههای ابزار به استثنای 5 گویه که در سطح 0.78 ارزیابی شدند، برای سایر گویهها امتیازی بالاتر از 0.79 را در بر داشت، همچنین مقدار محاسبه شده برای شاخص S-CVI برابر 0.89 بود که مقدار مطلوبی ارزیابی میشود. با تکیه بر این نتایج، مقیاس درجهبندی تولید شده در این پژوهش ابزار مناسبی برای سنجش مطلوبیت مؤلفههای موثر در افزایش انتقال یادگیری با استفاده از محیطهای چندرسانهای آموزشی بوده و پژوهشگران استفاده از آن را در مراحل طراحی و یا ارزشیابی محیط های یادگیری چندرسانهای برای افراد دارای اختلال طیف اوتیسم توصیه میکنند.
امیر مثنوی؛ سید عباس رضوی
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی توانایی بازخورد ادراک شده دانشجویان و قابلیت پیش بینی آن بر اساس مولفههای محیط یادگیری سازنده گرا در یک طرح پژوهش همبستگی انجام گرفت. جامعه این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. برای انجام پژوهش 166 دانشجو با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی توانایی بازخورد ادراک شده دانشجویان و قابلیت پیش بینی آن بر اساس مولفههای محیط یادگیری سازنده گرا در یک طرح پژوهش همبستگی انجام گرفت. جامعه این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. برای انجام پژوهش 166 دانشجو با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. شرکت کننده ها، مقیاس بازخورد ادراک شده(Haghani et al.,) و دیگری مقیاس محیط یادگیری سازندهگرا(Tylor) را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آزمون های آماری رگرسیون چندمتغیری، ضریب همبستگی پیرسون و تی تست گروه های مستقل تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین متغیر بازخورد ادراک شده و محیط یادگیری سازنده گرا همبستگی مثبت وجود دارد. تحلیل رگرسیون مشخص کرد که مولفه های محیط یادگیری سازندهگرا(از جمله: ارتباط با زندگی، عدم قطعیت، بیان انتقادی، نظارت مشترک، و مذاکره با دانشجو) پیش بینی کننده های بازخورد ادراک شده هستند(59% واریانس) همچنین پیش بینی کننده های بین دانشجویان دختر و پسر و کارشناسی و تحصیلات تکمیلی در میزان دریافت بازخورد ادراک شده تفاوت وجود ندارد. نیز تفاوت معناداری مشاهده نشد. شواهد این پژوهش بیانگر آن است که ایجاد یک محیط یادگیری سازنده گرا از طریق توجه به مولفه های آن می تواند موجب بهبود بازخورد در فرایند آموزش شود. با توجه به اهمیت بازخورد در فرایند ارتباط، محیط های یادگیری سازنده گرا موجب بهبود ارتباط و بهبود کیفیت آموزش میگردد.
محمود قاسمی؛ عزیزالله تاجیک اسماعیلی؛ امیر مثنوی
دوره 19، شماره 2 ، اسفند 1391، ، صفحه 67-86
چکیده
این پژوهش بر آن است تا ضمن مقایسهی روشهای تدریس سنتی و فعال، بررسی نماید که کدامیک از الگوهای تدریس کارآیی گروهی، تدریس اعضای گروه، قضاوت عملکرد و الگوی روشنسازی طرز تلقی، تأثیر بیشتری بر افزایش میزان سواد خواندن و درک مطالب درسی دانشآموزان پایهی چهارم ابتدایی شهر تهران داشتهاند. جامعهی پژوهش کلیهی دانشآموزان دختر ...
بیشتر
این پژوهش بر آن است تا ضمن مقایسهی روشهای تدریس سنتی و فعال، بررسی نماید که کدامیک از الگوهای تدریس کارآیی گروهی، تدریس اعضای گروه، قضاوت عملکرد و الگوی روشنسازی طرز تلقی، تأثیر بیشتری بر افزایش میزان سواد خواندن و درک مطالب درسی دانشآموزان پایهی چهارم ابتدایی شهر تهران داشتهاند. جامعهی پژوهش کلیهی دانشآموزان دختر و پسر پایهی چهارم ابتدایی شهر تهران بوده است. نمونه شامل 10 کلاس است که به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدهاند. روش پژوهش شبه آزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون و گروه کنترل میباشد. هر یک از معلمان شرکتکننده در پژوهش در دو جلسه، آموزشهای لازم را دیدهاند و پس از اجرای پیشآزمون، سه درس انتخاب شده از کتاب «بخوانیم» فارسی سال چهارم دورهی ابتدایی را تدریس نمودهاند. دادههای پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس یک عاملی (ANOVA) و دو عاملی (طرح5×2) و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شدهاند. نتایج حاکی از آن است که تفاوت معنیداری بین روشهای تدریس سنتی و فعال در افزایش میزان سواد خواندن و درک مطالب درسی وجود ندارد. تأثیر تعامل میان الگوهای تدریس و جنسیت بر نمرات خواندن دانشآموزان معنیدار بوده است. به گونهای که بدون در نظر گرفتن جنسیت تفاوت معنیداری بین روشهای فعال تدریس و روش سنتی به دست نیامد. پسرانی که با روش تدریس سنتی آموزش دیدند بهترین عملکرد را در گروه پسران داشتند اما در مورد دختران عکس این اتفاق روی داد. دخترانی که با روش سنتی آموزش دیدند ضعیفترین عملکرد را در بین گروه دختران داشتند. بیشترین تأثیر از جنسیت مربوط به الگوی قضاوت عملکرد میباشد، به گونهای که در گروه دختران بهترین عملکرد را بعد از الگوی کارایی گروهی به خود اختصاص داده است ولی در گروه پسران پایینترین میانگین مربوط به این الگو میباشد.